زندگی من احمد

ساخت وبلاگ
سلامدرسته که الان وقتی ترانه بازامد بوی ماه مدرســـه رو با اون عکس های نوستالژیک میبینیــم کلی خاطرات قشنگ برامون زنده میشه ولی یکم دقیق فکر کنین یادمون میاد به زمان خودش کلا رفتن بهمدرسه عذاب بود اینکه بعد از سه ماه استراحت دوباره صبح ها به زور بیدار بشی و بری سرکلاسدرس هایی که دوست نداری و اگرم از شانست یه معلم داغون بهت میخورد دیگه واویلا...حالا که به این سن رسیدیم مهرها شده برامون ترافیک بیشتر اول صبح. البته من قبل از 7 باید خودموبرسونم و چون با موتور هستم به اون شدت به شلوغی نمی خورم.الانم دارم با دست مصدوم که پریشب تو فوتبال به وجود اومد می نویسم!جمعه ای عروسی بچه برادرم هستش واسه خانم یه سری خرید کردیم و این هفته باید برم واسه خودمچقدم که همه چی گرون خداییش 5 تومن برای یک کت تکی اسپرت زیاد نیس؟اوه اوه مهرسا بیدار شد و الان میاد سروقتم و میخواد بکوبه رو لبتاپهر قدر که بزرگتر میشه شیرین تر و بامزه تر میشه البته دردسرش ها هم همینطور!هفته پیش چند روزی رفته بودیم نور با چندتا خوانواده هر چند دریا برای بچه ها خوب نبود ولی هوا برای ماعالییی بود. یه بارون ملو که خیلی خیس نشی به صورتت می نشست و هوای خنک.خیلیییی وقت بود تو همچین هوای عالی شمال نرفته بودم.خداروشکر تو ترافیک گیر نکردیم چون حجم زیادماشین بود!تو برنامه هام کلی حرکت هست که یکی یکی می خوام انجامشون بدم. از خدا میخوام که هر کدوم برامحیر داره میسرش کنه اولیش اینه که میخوام موتور و عوض کنم.تا بعد که ببینم چی پیش میااد...البته در اخر از خدا همیشه سلامتی و عاقبت بخیری برای همه می خوام... زندگی من احمد...
ما را در سایت زندگی من احمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 12:29